۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

داستان عشق



Once a Girl when having a conversation with her lover, asked

يك بار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود، ازاو پرسيد

Why do you like me..? Why do you love me

چرا دوستم داري؟ برای چه عاشقمي؟

I can't tell the reason... but I really like you

دليلش را نمیتوانم بگویم ...اما واقعا"‌دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me

تو هيچ دليلي را نمي توانی عنوان كني... پس چطور دوستم داري؟

How can you say you love me

چطور ميتوانی بگوئی عاشقت ام؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U

من جدا"دليلش را نميدوانم، اما ميتوانم برایت ثابت كنم

Proof ? No! I want to you tell me the reason

ثابت كني؟ نه! من ميخوام دليلش را بگوئی

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

زنی در شهر کابل کودکی را خورد

یك زن یک كودك هشت ساله را در کابل به طرز فجیعی با دندان هاى خود به قتل رسانده بود.این زن که "جبار خیل" نام دارد در نزدیكى ناحیه هشتم شهر کابل کودک 8 ساله ای را به نام "مروه" ابتدا ربوده و بعد به شکل فجیعی با دندان های خود درید و به قتل رساند.گفته می شود این زن که احتمالا از یک بیماری روانی رنج می برد، یک دست این کودک را کاملا خورده است: این زن که به جرم خود اعتراف نموده، در حال حاضر در بازداشت به سر می برد.

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

برکات ماه مبارک رمضان

به برکت ماه رمضان، براى مسلمان فرصتى پیش مى‏آید که باید از آن در جهت تقویت حیات معنوی و نشاط مادّىِ خود استفاده کند. یکى از درسهاى بزرگ ماه رمضان که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگى و تشنگى، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعاى روزهاى ماه رمضان مى‏گوییم: «الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان». این دعا فقط براى ‏(مفاتیح‏الجنان) دعاى یومیه ماه مبارک رمضان خواندن نیست؛ براى این است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهره محرومان و مستضعفان موظّف بدانند. این مبارزه، یک وظیفه همگانى است. در آیات قرآن مى‏خوانیم: «أرایت الّذى یکذّب بالدّین. فذلک الّذى یدعّ الیتیم. و لایحضّ على طعام المسکین» ( ماعون: 3 - 1). یکى از نشانه‏هاى تکذیبِ دین این است که‏ انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بى‏تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند. در ماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگى و تشنگى و نرسیدن به آنچه اشتهاى نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسئولیتى که اسلام در قبال مسئله مهمّ فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند. ....
همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنى هیچ خانواده‏اى از خانواده‏هاى مسلمان و هم‏میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک‏رسانى به سوى آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه جهانى براى همه انسانهایى است که داراى وجدان و اخلاق و عاطفه انسانى هستند؛ اما براى مسلمانان، علاوه بر این‏که یک وظیفه اخلاقى و عاطفى است، یک وظیفه دینى است.
به همسایه‏ها و فقرا رسیدگى کنید. یکى از عواملى که نمى‏گذارد دست کسانى که توانایى کمک دارند، به یارى فقرا دراز شود، روحیه مصرف‏گرایى و تجمّل در جامعه است. براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روزبه‏روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع تر، خوردن، متنوّع‌تر پوشیدن و دنبال نشانه‏هاى مُد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایى که در این راهها هدر مى‏رود و از مصرف شدن در جایى که موجب رضاى خدا و رفع مشکلات جمعى از مردم است، باز مى‏ماند!

ماه مبارک رمضان


ای مردم! ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی كرده است. ماهی كه نزد خدا برترين ماههاست و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعتهايش بهترين ساعتهاست. ماهی است كه در آن شما را به ميهمانی خدا خوانده اند و از كسانی قرار داده شده ايد كه از كرامت خدا بهره می برند. نفسهای شما در آن تسبيح و خوابتان عبادت است و كارهای شما در آن مورد قبول و دعاهايتان در آن مستجاب است. پس از خدا با نيت های راستين و دلهای پاك بخواهيد كه در اين ماه توفيق روزه داری برای او، و تلاوت کتابش(قرآن) را به شما بدهد.بدبخت كسی كه از آمرزش خدا در اين ماه محروم بماند!با گرسنگی و تشنگی (به واسطه روزه) گرسنگی و تشنگی روز قيامت را به خاطر آوريد. بر فقيران و خانه نشستگان(مساكين) صدقه بدهيد . بزرگان خود را گرامی بداريد و به کوچکتران خود محبت كنيد و به خويشان خود را مهر بورزيد. زبانهای خود را از آنچه نبايد گفت نگاه داريد و چشمان خود را بر حرام بپوشانيد و گوشهای خود را از شنيدن ناشنيدنيها حفظ كنيد.با يتيمان مردم محبت بورزيد تا بعد از شما به يتيمان شما محبت كنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه كنيد. هنگام نماز دستهايتان را به دعا بلند كنيد‏؛ زيرا كه وقت نماز بهترين وقتهاست. در اين اوقات خداوند با رحمت به بندگان خود نظر می كند و هر گاه با او مناجات كنند‏‏ جوابشان می دهد و هر گاه او را ندا دهند به آنان لبيك می گويد و اگر او را بخوانند (دعايشان را) مستجاب می كند .ای مردم! جانهای شما در گروی كارهای شماست. پس جان خود را با طلب آمرزش (از بند) رها سازيد. پشتهای شما از بار گناهان گران است؛ پس با طول دادن سجده ها آنها را سبک کنيد و بدانيد كه خداوند به عزت و جلال خود قسم ياد كرده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان در اين ماه را عذاب نكند و در روز قيامت آنها را از آتش جهنم نترساند.ای مردم ! هر كه در اين ماه مومن روزه داری را افطار دهد ثواب آن برابر آزاد كردن برده و آمرزش گناهان گذشته خواهد بود. (پس گفته شد كه ما توانائی افطار دادن را نداريم‏. پيامبر فرمودند : از آتش جهنم، با افطار دادن و لو با نصفه ای از خرما و يا شربتی از آب دور بمانيد. همانا اين پاداش كسی است كه بر بيشتر از اين توانائی نداشته باشد.)ای مردم! هر كه اخلاق خود را در اين ماه خوب كند، در روزی كه قدمها بر صراط می لغزد از آن به راحتی می گذرد و هر كه كار خدمت گزار يا كنيز خود را سبك گرداند خدا در قيامت حساب او را راحت می كند و هر كه در اين ماه شر خود را از مردم باز دارد خداوند در قيامت غضب خود را از او باز می دارد. هر که در اين ماه يتيمی را گرامی دارد خداوند او را در قيامت گرامی می دارد و هر که با خويشاوندان خود ديدار کند (صله ارحام)، خداوند او را از اتصال به رحمت خود در قيامت منقطع نخواهد کرد. هر که در اين ماه سنتی را به پا دارد خداوند برای او برات دوری از آتش جهنم را می نويسد. هر که در اين ماه نماز واجبی بخواند خداوند برای او ثواب هفتاد نماز(ماههای ديگر) را می نويسد. هر که در اين ماه بر من صلوات بفرستد ، خداوند ترازوی اعمالش را برای روزی که ترازوی اعمال سبک است سنگين می گرداند و کسی که در اين ماه يک آيه از قرآن را بخواند ثواب کسی را دارد که در ماههای ديگر ختم قرآن کرده باشد.ای مردم! همانا در اين ماه درهای بهشت باز است؛ پس از خدا بخواهيد که آنها را بر روی شما نبندد و درهای جهنم در اين ماه بسته است پس از خدا بخواهيد که آنها را بر روی شما باز نکند. شياطين در اين ماه در زنجيرند پس از خدا بخواهيد که آنها را بر شما مسلط نگرداندامیر المومنین علی میفرماید پس ایستادم و گفتم : یا رسول الله بالاترین اعمال در این ماه چیست ؟ پس ( رسول الله ) فرموند : ای ابا حسن بالاترین اعمال در این ماه دوری (و اجتناب) از محرمات الهی است .

۱۳۸۷ شهریور ۳, یکشنبه

اسلام و خشونت

اسلام نیز تاریخ بشریت را با پیدایش انسان و بهشت آغاز میکند. سپس آزادیخواهی او آغاز میشود و انسان، خوشبختی و آرامش را در مقابل مسئولیت و آزادی از دست میدهد. خشونت انسان علیه انسان از همان ابتدای خلقت بدرقه کننده راه رنج اوبسوی سعادت ابدی است. بین فرزندان آدم، هابیل و قابیل نزاع رخ میدهد و هنگامیکه هابیل از قصد قابیل برای کشتن او مطلع میشود، میگوید: »اگر تو دست خودرا برای کشتن من بشوی من دراز کنی، من دستم را برای کشتن تو پیش نخواهم آورد، زیرا من از خدا ی واحد که خدای جهانیان است میترسم.« (مائده، آیه ٢۹) وقران از این قتل چنین نتیجه گیری میکند: »اگر انسانی انسانی را بکشد، بدون اینکه قصاص کرده و یا مقتول فساد به پا کرده باشد، چنین است که گویا همه انسانها را کشته است و اگرکسی انسانی را زنده نگه دارد، چنین است که به همه انسانها حیات بخشیده و آنها را زنده کرده است.« (آیه ٣٣) همین دو مورد، یعنی قتل عمد و فساد در زمین تا آخر قرآن به عنوان تنها موارد اعدام باقی می مانند و چیزی به آن اضافه نمیشود. در آیه بعد به تفصیل جزای کسانی که با خدا و پیامبر جنگیده و فساد بپا میکنند نام برده میشود ولی در آخر آیه میخوانیم: »اگر قبل از اینکه شما بر آنها مسلط شوید، به راه راست بازگشتند، بدانید که خدا مهربان و بخشنده است.«

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

داستان کوتاه : سیاست چیست ؟

یک روز یک پسر خورد سال که می خواست انشاء بنویسه از پدرش پرسید: پدرجان! لطفا برای من بگوئید سیاست یعنی چی؟پدرش فکری می کنه و می گوید: بهترین راه این است که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمان بزنم که تو متوجه سیاست شوی.من حکومت هستم، چون همه چیز را در خانه من تعیین می کنم.مادرت دولت است، چون کارهای خانه را او اداره می کنه.مزدور ما ملت مستضعف و پابرهنه است، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره .تو روشنفکر هستی چون درس می خوانی و پسر فهمیده ای هستی .برادری کوچیکت هم که دو ساله است، نسل آینده است .امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی است و فردا بتوانی در این مورد بیشتر فکر کنی.
پسر کوچک نصف شب با صدای برادر کوچکش از خواب بیدار میشه. می ره به اتاق برادرکوچکش و می بینه زیرش را کثیف کرده در غم خودش دست و پا می زنه.می ره به اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش در تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرورفته و هرچه می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه.می ره به اتاق مزدورشان که او را بیدار کنه، می بینه پدرش روی تخت مزدور شان خوابیده و !(…) می رود و سرجایش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.
فردا صبح پدرش می پرسد: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟پسر می گوید: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی است.سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت مستضعف و پابرهنه را می دهد، در حالی که دولت به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تواند دولت را بیدار کند، در حالی که نسل آینده درغم خودش دست و پا می زنه.

حد آزادى در اسلام چیست؟


براى تبیین صحیح آزادى و جایگاه آن در نظام سیاسى و حقوقى و نیز حدود آن، ابتدا باید مبنا و فلسفهى آن معلوم شود. در این خصوص دیدگاههاى مختلفى وجود دارد. بعضى ارزش آزادى اجتماعى را امرى محرز و بى نیاز از استدلال و به عبارتى ذاتى قلمداد می کنند و معتقدند انسان باید دراجتماع آزاد باشد، چون تکویناً آزاد آفریده شده است; درحالى که آزادى تکوینى، یک واقعیت، یک امر وجودى و یک نعمت الهى است که انسان دوستش دارد، اما با مطلوبیت این آزادى نمی توان نتیجه گرفت که هر آزادی اى مطلوب است. هر چند انسان تکویناً آزاد است که هر چیزى را اراده و به آن عمل کند، اما هر چیزى را که انسان اراده کرد لزوماً مطلوب و ارزشمند نخواهد بود.بنابراین، آنچه مهم است تبیین فلسفهى بهره ورى از این آزادى تکوینى است و اینکه چگونه باید براى نوع بهره ورى از آن ارزشگذارى کرد.در غرب ریشه و منشأ آزادى را تمایلات و خواسته هاى انسان مى دانند. آربلاستر می نویسد: از دیدگاه اومانیسم اراده و خواست بشر ارزش اصلى، بلکه منبع ارزشگذارى محسوب می شود و ارزش هاى دینى که در عالم اعلا تعیین مى شوند تا سر حد ارادهى انسانى سقوط می کنند.[16] اومانیستها معتقدند انسان آزاد به دنیا آمده و باید از هر قید و بندى، جز آنچه خود براى خود تعیین می کند، آزاد باشد[17] و بر این اساس ارزشهاى الهى و لازم الرعایه را مردود و ناپذیرفتنى مى دانند; زیرا هنجارهایى هستند که باید پذیرفته شوند و امکان تغییر آنها وجود ندارد.[18] برخى از اومانیستها، مانند ماکس هرمان که از مطرحکنندگان اندیشهى فردگرایانه است، به گونهاى افراطى معتقدند که مردم را نباید طبق قوانین اجتماعى که همانند قوانین علمى هستند، سامان داد ونظاممند ساخت[19]، در نتیجه، آزادى ابزارى خواهد شد براى تأمین امیال و خواسته هاى شخصى و قانون نمی تواند وراى آن براى انسان ها طرح و برنامهاى در نظر داشته باشد. در اعلامیهى جهانىحقوق بشر نیز در بسیارى از موارد به نحو تلویحى گفته شده است که در اصل، وضع قانون و تعیین حاکم حقّ خود انسانهاست و هیچ منبع دیگرى صلاحیت دخالت در این دو امر مهم را ندارد.[20]منشأ این طرز تلقى نظریهى حقوق طبیعى است که درفلسفهى حقوق مطرح است و بر اساس آن، آزادى ریشه درطبیعت عالم و انسان دارد و به همین خاطر محترم است.در نتیجه، می توان گفت در مکاتب غربى و به تبع آن در اعلامیهى جهانى، حقوق بشر ارزش آن ذاتى بوده و آزادى به خاطر خودش مطلوب است; در حالى که در اسلام آزادى ارزش ذاتى ندارد و ارزش آن به هدف و مقصد آن است. اگر آزادى درمسیر سعادت انسان و باعث تعالى فرهنگى و آموزشى و پرورشى جامعه باشد امرى کاملاً ارزشمند و در غیر این صورت، بی ارزش و یا احیاناً ضد ارزش خواهد بود.بنابراین مى توان گفت در غرب و در لیبرالیسم از آنجا که آزادى ارزش بنیادین ، بالذات و اولیه به شمار می رود و همه چیز باید بر محور آن سنجیده شود، حد آزادى را چیزى جز خودش نمی تواند و نباید مشخص کند و در واقع حد آزادى همانا خود آزادى است; یعنى هرکس تا آنجا آزاد است که به آزادى دیگران لطمه وارد نکند.استاد شهید مطهرى در این باره می گوید:بشر اروپایى براى آزادى ارزش فوق العاده اى قایل است و حتى آن را لایق پرستش مىداند; در حالى که اگر ارزش واقعى آزادى را در نظر بگیریم، نسبت به سایر عوامل سعادت، آزادى عامل نفى موانع از مسیر سعادت است و ارزش عوامل مثبت چون فرهنگ و تعلیم و تربیت مهمتر است. آزادى، ایدهآل انسان نیست، شرط است. عقیدهى ما در باب ریشهى احترام آزادى، همان حیثیت ذاتى انسان است، ولى این حیثیت ذاتى از آن جهت مبناى لزوم احترام است که ناموس غایى خلقت، یعنى حقّ، ایجاب مى کند و منشأ حق، نظام غایى وجود است. از نظر ما، فلسفهى اروپایى از لحاظ بیان فلسفه و منشأ آزادى و همچنین از لحاظ بیان علتِ لزوم احترام آزادى، عقیم است; زیرا قادر نیست حیثیت ذاتى بشر را آن طور که سبب گردد براى همه لازم الاحترام باشد توجیه کند و نتیجهى آن را ذکر کند.[21]حق این است که آزادى تکوینى و آزادى اجتماعى هر کدام فلسفه و حکمت خاص خود را دارند. انسان تکویناً آزاد خلق شده تا به کمال مطلوب انسانى دست یابد; اما از آنجا که او مختار است که از این آزادى در راه کمال و یا زوال خود بهره گیرد، بنابراین حق ندارد از این آزادى براى سقوط جامعه استفاده کند و اهداف هر جامعه اى حد آزادى انسان در آن را تعریف می کنند.
حدود آزادىالف) عدالتگاهى «عدالت»، حد آزادى دانسته می شود.[22] در این مورد باید گفت عدالت در مفهوم کلى خود زیبا و پرطرفدار است، اما این مفهوم زیبا ابهام زیادى نیز دارد و همین ابهام فراوان آن باعث سوء استفاده هاى زیادى نیز مى شود.این دیدگاه هر چند در بدو امر صحیح و کامل به نظر می رسد، اما تعریفى از عدالت ارائه نمىدهد و هر حاکم جبار و ستمگرى، حتى موسولینى فاشیست و هیتلر نازیست نیز، رابطهى خود در چارچوب حاکمیت با دیگران را عادلانه مى شناسد; از این رو به نظر مى رسد این معیار کلى نمی تواند مشکل را حل کند و باید مصداق عدالت را شناخت. در اسلام نیز عدالت حد آزادى است،[23] با این تفاوت که معیار شناخت عدالت نیز به صورت منطقى مشخص شده است. از یک سو عقل قطعى و از سوى دیگر و درموارد نارسایى عقل بشرى، شریعت و وحى، معیار شناسایى آن است; به عنوان مثال، ظلم عقلاً ممنوع است، اما مصادیق ظلم به خدا را وحی مشخص می کند و شناسایى ظلم به مردم در مواردى نیاز به شرع ندارد و در مواردى نیاز به این امر هست.حد آزادى در پرتو مسئولیت انسانراز دستیابى به حد صحیح آزادى، توجه به عنصر مسئولیتى است که انسان نسبت به هدف خلقت و عوامل وجودى خود بر عهده دارد.انسان نسبت به همهى کسانى که به نوعى نسبت به شخص و شئون وجودى او علت محسوب می شوند مسئول است و از این رو، در برابر آنان به طور مطلق آزاد نیست و آنان کم و بیش می توانند او را امر و نهى کنند و از او اطاعت و انقیاد بطلبند; اما کسانى که داراى چنین علیتى نسبت به او نیستند، حق ندارند که به او فرمان دهند. خداى متعال نسبت به انسان ربوبیت و مالکیت تکوینى دارد; یعنى انسان از خود چیزى ندارد و هر چه دارد از اوست; در نتیجه، آدمى نسبت به هیچ چیز حق اصیل ندارد و طبعاً همهى تصرفاتش در اشیاى عالم مشروط بر اذن و اجازه خداى متعال است و خداوند حق دارد بر شخص فرمان براند و چگونگى تصرفات او را تعیین کند. اگر خداى متعال به کسانى اذن داد و آنان را منصوب کرد تا بر مردم فرمان برانند، این کسان نیز صاحب حق فرمانروایى و حکومت بر آدمیان مى شوند.حاصل آن که، غیر از کسانى مانند پدر، مادر، معلم و مربى که در شئون وجودى انسان منشأ اثرند و به همین سبب در حیطهى کما بیش محدودى حق امر و نهى او را دارند و کسانى همچون اولیاى الهى که از طرف خداى متعال حق وضع قانون و حکومت یافته اند، کسى حق حکمرانى بر دیگران را ندارد; بنابراین، تعیین حدود تصرفات انسان، حق خداى متعال است و انسان در پیشگاه او «مسئول» است.[24]بنابراین، این که می گویند بشر حق دارد به هیچ قانونى ملتزم نشود و از هیچ حاکمى اطاعت نکند، مگر آن قانون و حاکمى که خود مىپسندد، سخن نادرستى است.ربوبیت تشریعى خداى متعال اقتضا دارد که وى حق تعیین قانون و حاکم را داشته باشد، و این بدان معناست که از متابعت قانونى که او وضع کند و حاکمى که او نصب فرماید گزیر و گریزى نیست.(وَ ما کانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَة إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً);[25] هیچ مرد و زن مؤمنى حق ندارند هنگامى که خداى متعال و فرستاده اش به کارى فرمان (قطعى) دادند اختیار کار خویش داشته باشند و هر که نافرمانى خداى متعال و فرستادهاش کند، گمراه شده است گمراهى آشکار.البته از دیدگاه اسلام مداخلهى قوانین حقوقى باید در محدودهى شئون اجتماعى بماند و به قلمرو زندگى فردى پا نگذارد، اما قوانین اخلاقى و تکالیف شرعى شامل زندگى فردى و اجتماعى هر دو می شود. این که انسان در زندگى فردى خود از قید و بند قوانین حقوقى «آزاد» است، به معناى رهایى او از قید و بند جمیع قوانین نیست، بلکه او در این حوزه از لحاظ شرعى مسئول است و در عالم آخرت مورد سؤال قرار خواهد گرفت. کسى که در خانهى خود معصیت خداى متعال می کند، البته مورد تعقیب و مجازات قوهى قضاییه نخواهد بود، اما از عقاب و عذاب اخروى مصون و در امان نیست.نظامهاى توتالیتر[26] در پى آناند که تا حد ممکن نظارت و حاکمیت دولت را بر زندگى افراد جامعه بیشتر کنند. به وضوح پیداست که هر چه دامنهى نظارت و حاکمیت دولت فزونى گیرد، قلمرو آزادى مردم کاستى مىپذیرد، تا آنجا که شخص قدرت انتخاب خود را به طور جدى از دست مىدهد. دین مقدس اسلام و اعلامیهى جهانى حقوق بشر، هر دو نسبت به این امر موضع منفى دارند و در صدد آناند که میزان دخالت دولت را به حداقل ممکن و مطلوب تقلیل دهند و بدین طریق محدودهى آزادی هاى فردى را بیشتر کنند. از دیدگاه اسلامى، اصل بر این است که آدمیان در زندگى خود آزاد باشند و هر چه می کنند بر پایهى گزینشهاى آزادانهى خودشان باشد و اگر اقدامات داوطلبانه کافى نبود و مقصود را برنیاورد، دولت باید مداخله کند و الزاماً از مردم بخواهد که به وظیفهى خود عمل کنند; چرا که استکمال انسانى هم، جز با افعال اختیارى و خودخواسته صورت نمىپذیرد. حکمت الهى اقتضا دارد که آدمیان در محدودهاى آزاد و رها باشند، تا با اختیار خویش راه سعادت یا شقاوت در پیش گیرند. چیزى که آزادى فرد را محدود می کند، مصالح مادى و معنوى جامعه است. فرد تا زمانى که به مصالح جامعه آسیب نرساند آزاد است.این اصل باید در همهى شؤون جامعه (سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و...) رعایت شود. قوانین و دستور العملها باید به گونهاى وضع و اجرا شود که آزادی هاى فردى، حتی المقدور محفوظ بماند